پارک🎡🎠🎢
بعداز دوسال بیرون نرفتن از خونه بالاخره فردای روز تولدت با خاله و آوین و رادین و مامانی رفتیم پارک بازی🤩🤩
هرکی اصرار کردیم ماماجی نیامدن و گفتن گرمه.
ما گفتیم نه نیست. واقعا هم نبود فقط یکم گرم بود اونم بخاطر اینکه دویده بودیم.
آوین بازی ما رو نگده میکرد و فقط چند بار با من سر خورد.
رادبن هم بازی میکرد.
اما تو بلد نبود سر بخوری😭
باترس از پله ها میرفتی بالا. اخه از وقتی ۲ سالت بود کرونا اومد و مجبور شدیم بمونیم خونه.
خلاصه بعد از ۷-۸ بار بالاخره یاد گرفتی.
یکم بازی کردیم و اومدیم خونه. ولی به تو خوبی خوش گذشت.
خاله یاسی گفتن هر هفته که میاییم خونه ماماجی میاییم این پارک و بازی میکنیم.
امیدوارم تا دفعه بعدی نظر مامانی عوض نشه چون جدیدا دوباره کرونا زیاد شده😭😭
عکس ها👇
۱۴۰۰/۶/۱۰
هرکی اصرار کردیم ماماجی نیامدن و گفتن گرمه.
ما گفتیم نه نیست. واقعا هم نبود فقط یکم گرم بود اونم بخاطر اینکه دویده بودیم.
آوین بازی ما رو نگده میکرد و فقط چند بار با من سر خورد.
رادبن هم بازی میکرد.
اما تو بلد نبود سر بخوری😭
باترس از پله ها میرفتی بالا. اخه از وقتی ۲ سالت بود کرونا اومد و مجبور شدیم بمونیم خونه.
خلاصه بعد از ۷-۸ بار بالاخره یاد گرفتی.
یکم بازی کردیم و اومدیم خونه. ولی به تو خوبی خوش گذشت.
خاله یاسی گفتن هر هفته که میاییم خونه ماماجی میاییم این پارک و بازی میکنیم.
امیدوارم تا دفعه بعدی نظر مامانی عوض نشه چون جدیدا دوباره کرونا زیاد شده😭😭
عکس ها👇
۱۴۰۰/۶/۱۰
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی