پسری و مریضی
عزیز مامان دوهفته قبل ظهر کنارت دراز کشیدم که بخوابم
حس کردم مث همیش نفس نمیکشی دقیقتر شدم دیدم بله
تندتر نفس میکشی و تب داری.😖🤕
حسابی ترسیدم چون کرونا خیلی شایع شده
استامینوفن بهت دادم ولی انگار تب قصد پایین اومدن نداشت
شب کمی هم لرز کردی و رفتیم بیمارستان
خدا رو شکر وضعیتت کم کم بهتر شد
تا 8 صبح برات سوره نور خوندم
بالاخره تب قطع شد
الهی صدهزارمرتبه شکرت خدا
هرچی بود گذشت و تموم شد و رفت
وروجک چند روز بعد تو صورت من سرفه کردی و منم مریض شدم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی