ماهی کوچولو
دیروز اومدیم دیدنت ماهی کوچولو!
قطعاً تو هم حضور ما رو حس کردی که برامون دست تکون دادی!
هر بار که اینجا رو بخونم یادم میاد چطور دست و پا میزدی
که خانوم دکتر متعجب گفت میدونی این الان اندازه دو بند انگشته
و اینطور دست و پا میزنه .
من هم در جواب گفتم از بس خواهرش براش انرژی میفرسته
و مدام باهاش صحبت میکنه.
بابایی هم کمی با گوشی فیلم گرفت که ببریم آرینایی ببینه.
قشنگ حس می کردم که بی خیال از این دنیایی که انتظارت
رو میکشه توی دنیای خودت غرقی و حظ میبری.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی