عسل ما آرتین

آرتین ۵ ساله

آرتین و فسنجان

1399/7/1 18:58
103 بازدید
اشتراک گذاری

یک روز که مامانی فسنجون گذاشته بودن😋😋😋

من و تو هم داشتیم با هم کارت بازی میکردیم.

که مامانی صدامون کردن کردن و گفتن آرینا و آرتین بیایید شام.

تو داشتی تند تند کارت هات رو جمع می کردی که بیایی

ولی همین که غذا رو دیدی شروع کردی آروم تر جمع کردی.

انگار منتظر بودی ببینی من چی کار میکنم

من زود جمع کردم و رفتم سر سفره. 

زود شروع کردم به خوردن .

تو هم یکم نگاهم کردی و بعد تو هم خوش حال و خندان 

زودی جمع کردی و اومدی .

ولی وااااای خوشت نیومد .

با اینکه بچه تر بودی میخوردی ولی خب الان خوشت نیامد

و همه چیزایی که قبلش خوده بودی رو هم بالا اوردی 🤢🤢

و مامانی مجبور شدن که یک غذای دیگه برات بپزن

که اونو تا ته خوردی.

به هدفت رسیدی داداشیه وروجک😘😅❤️

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)